تبدیل مهارت به پول چگونه اتفاق می افتد؟ چطور می توان مهارت را به پول تبدیل کرد؟ در این مطلب نیز سعی بر آن داریم که کمک کنیم کسب و کار کوچینگی بهتری و کارآمدتری داشته باشید. موضوع تبدیل مهارت به پول نیز همانند دیگر مباحث کوچینگی، حول سه محوری که در ادامه عنوان خواهد شد، میچرخد:
۱- چگونه کوچینگ عمیقتر و موثرتری برگزار کنیم
۲- چگونه کسب و کار کوچینگ را اصولی و پایدار راهاندازی کنیم
۳- چگونه کسب و کار کوچینگ را توسعه دهیم
شاید شما هم تصور کنید مهارت مساوی است با درآوردن پول و درآمد؟
شاید در یک دورهای با کسب مهارت میتوانستید کسب درآمد کنید. اما در شرایط امروزی، این امر به آن کیفیت محقق نخواهد شد. در ادامه با ما همراه باشید تا اطلاعات جامعتری در این خصوص کسب نمایید.
مهارت کوچینگ و تبدیل آن به درآمد
ما در کوچینگ با مهارتهای بسیاری آشنا خواهیم شد که باید تبدیل به شایستگی شوند. یعنی باید مهارتها در کنار توانمندیها قرار بگیرد تا در یک شرایط نگرش درست، واقعهی کوچینگ رقم بخورد.
با مهارت تنها، نمیتوان اتفاقهای ارزش آفرین خلق کرد، ولی از طرفی هم دلیل نمیشود که در امر یادگیری مهارتها کوتاهی کنیم. به مهارتها باید گزینهها و توانمندیهای دیگری نیز افزوده شود. توجه به این نکته خالی از لطف نیست که در کشورهای خارجی، یک دانشپذیر کوچینگ میبایست تستهایی را نیز بگذراند. در واقع فرد آنالیز میشود که در کنار مهارتهایی که آموزش دیده، چه توانمندیهای دیگری نیز در خود دارد که در کنار این مهارتها قرار دهد. اما متاسفانه در داخل کشور، در خصوص آموزش کوچینگ، همچین آنالیزی انجام نمیگیرد. در واقع این یک خطایی است که همچنان برقرار میباشد و امید است که رفع گردد.
توانمندیها میتوانند صبر، زیرکی، بیطرفی، خوداگاهی، علاقهمندی، عامی بودن، عدم روحیه تهاجمی، اقتدار و چندین مورد دیگر باشند.
فرض کنید یک کوچ صبور نباشد یا نسبت به سایرین حس طلبکاری دارد، آیا چنین فردی با حجم بالای مهارت، میتواند صددرصد کسب درآمد موفق باشد؟
پس در نگرش فرد، میبایست هم مهارت و هم توانمندی در کنار هم قرار بگیرند تا کوچینگ به سامان برسد.
ممکن است لیستی از مهارتها را آموزش دیده باشیم، اما نمیتوان گفت ماهر هستیم. بارها تکرار تکرار و تکرار لازم است تا در مهارتها ماهر شویم و پس از آن در کنار صلاحیتها قرار دهیم.
چطور می توان مهارت را به پول تبدیل کرد؟
هر استانداردی، ماهر شدن را به نحوی تعریف میکند. مثلا یک تئوری قدیمی وجود دارد که اگر ده هزار ساعت، تجربه در یک حوزه داشته باشید، میتوانید عنوان ماهر را دریافت کنید. یا در سازمانی مانند icf، ماهر یا کوچ حرفهای فردی است که ثابت کند، حداقل ۵۰۰ ساعت کار با درآمد ارائه کرده است. سپس در اقداماتی که قرار است مرحله به مرحله ذیل آن تایید انجام بگیرد نیز، تعاریف خودش را میدهد.
پس تا اینجا با دو کلیدواژه مهارت که ما از ابتدا نداریم و به خاطر کسب و آموزش آن به مَراجع، کتابها، دورهها ذیربط مراجعه میکنیم. کلید واژهی دیگر نیز داریم تحت عنوان شایستگی، که در راستای شکل دادن به مهارتها، افزودن تجربههای زیستی در ذیل یکسری چهارچوبها ایجاد میشود.
پس من کوچی هستم با چندین مهارت که از طرق مختلف کسب شده، حالا باید به دنبال این باشم که از میزان صلاحیتها به چه میزان در من موجود است. بعد از کشف صلاحیتها، در کنار نگرشی که دارم میتوانم به آدمها با دید کوچ و بدون قضاوت بنگرم.
زمانی که خمیر مهارت و توانایی در وجود ما شکل گرفت، در قدم بعدی لازم است که آن را نمایان کنیم. هدف از این نمایانسازی در جلسات متفاوت، این است که متوجه شویم در کدام بازار هدف، موفقتر هستیم. مثلا ممکن است نتیجهی مناسب را در جلسه با مدیران دریافت نکنیم و در عوض در جلسه با نوجوانها موفقتر عمل کردهایم.
اینجاست که مهارت و صلاحیت به مزیت تبدیل خواهند شد. در این زمان است که کوچ با انتخاب مناسبترین هدف مارکتینگ (مثلا کوچ نوجوان)، شروع به مطالعات و تحقیقات بیشتری در این خصوص خواهد کرد. البته ممکن است درصدهای کمی نیز به دیگر هدفها اختصاص دهد اما مطمئنا برای پیشرفت بیشتر، درصد بالاتر را به موضوع حرفهایتر میدهد.
در این راستا ممکن است خطاهایی نیز مرتکب شویم اما دلیلی وجود ندارد که بازار هدف را رها کنیم. در همین مسیر است که میتوان توانمندیهای خودمان را ارزیابی کرده و طبعآزمایی کنیم و نیشمارکتمان را اصطلاحاً حرفهایتر جلو ببریم. علاوه بر این، ارزیابی توانمندی در یک بازار هدف باعث میگردد که بتوانیم آن را در کنار کوچینگ تیمی قرار دهیم.
به اصطلاح پائولو کوئیلو، ما یک کمانگیری و یک آیین کمانگیری داریم. در هیچ قسمت کوچینگ نوشته نشده که مثلا ویژگی نوجوانها، هیأت مدیره یا غیره چه مواردی است، و این میتواند هوشمندی ما باشد که با طبعآزمایی و افتادن در چالش تفکرات و مدلهای جدید، خودمان را پرورش دهیم. به این قسمت میتوان عنوان رسیدن به مزیت رقابتی بازار و تعیین قیمت داد. در واقع لازم نیست که تبلیغ کنیم، چرا که با سروگردنی که از دیگران پیشی گرفتهایم، خود بازار ما را پیدا خواهد کرد.
نکته مهم
مُراجع پس از اعتماد و رجوع به شما تنها به دنبال یک خواسته، هدف یا تغییر است. اگر هنوز در حد مهارت هستید و به شایستگی نرسیدید، قطعا در این تغییر، موفق نخواهید بود. وقتی که مُراجع این تغییر را در جلسات کوچینگ شما دریافت نکند و صلاحیتهای شما تایید نشود، از سمت وی به هیچ فرد یا سازمان دیگری، پیشنهاد نخواهید شد.
جمعبندی
ما بر طبق یک منبع آموزشی مانند کلاس و کتاب، مجموعهای از مهارتها را آموزش میبینیم، در مرحله بعد با توجه به تمرینات متعدد، گذران زمان و شکلدهی خودمان در راستای چارچوب اموزشی، روشهای استفاده از مهارتها را خواهیم آموخت. سپس مرحله به مرحله بر زبدگی و خبرگی ما افزوده خواهد شد و پس از دریافت صلاحیتها، در مکانها و موقعیتهای مختلف به آدمها ارائه میدهیم.
اگر در این موقعیت هنوز گرایشتان را انتخاب نکردید، نگران نباشید و احساس بیکفایتی نکنید. شما کوچینگ را انجام بدهید، دایرهای که بعدها اسم نیش یا گرایش خواهد گرفت، خودش شما را پیدا میکند. در این حالت که صلاحیتها به بهترین شکل تراش خوردند، به مرحلهی دیگر با عنوان مزیت خواهید رسید. با تمرینات و زمانهای پیدر پی، صلاحیت مبدل شده به مزیت، پایدار میگردد. این ماندگاری سبب میشود که بتوانید از مهارت خود کسب درآمد و پول کنید.
یک پاسخ
سلام ممنون از مطالب مفیدتون، من خیلی به کوچینگ علاقه دارم، چطور میتونم توی این زمینه از مهارتم کسب درآمد کنم؟